دَخمـہ

شاید ہـمہ‌ے این مکتوبات، خطا باشند.

دَخمـہ

شاید ہـمہ‌ے این مکتوبات، خطا باشند.

به سوی شادی راهی وجود ندارد، شادی خود راه است!

هر چه بیشتر تلاش می‌کنم برای «شاد بودن»! بیشتر احساس می‌کنم که دارم از خودم دور می‌شوم... خُب شاید هم بی‌فایده باشد اما بی‌فایده رفتن هم گاهی خودش تنوع است... به گمانم ثبت دوست‌نداشتنی‌ها فقط به ‌درد ابدی ‌کردن‌شان می‌خورد و بس.

.

به قولِ آیدین: ما موجودات به اصطلاح انسان شانس زیادی به جز «شاد بودن» نداریم.

.

.

می‌روم تغییری به وجود بیاورم.

هر چه می‌خواهد باشد، باشد!


انتقال از بلاگ یاهو
تهران-Thursday June 19, 2008 - 09:00am

هیچ

این داستان بخشی از زندگی درونی من است.


واقعیت این است که هیچ همان هیچ است و از هیچ نمی‌توان سهمی داشت ...سهم من نبود لابدیا شاید اگر بود پیش از من برش داشتند.

.
وقتی به ‌دنبال هیچ باشی، معلقی... تکلیفت با خودت هم بلاتکلیف می‌شود... و با زندگی... با آن راه‌های نرفته دیگر که همیشه به‌خاطر هیچ نرفته‌ای و کسی چه می‌داند، شاید آنچه می‌جویی در آخر آن راه‌های نرفته باشد.

.
می‌خواهم برگردم... برگردم و با خودم خلوت کنم... شاید کتابی هم خواندم. همان کتابی که بهارک عزیز می‌گفت؛ رویای ساحره!

.

زندگی وقتی زندگی‌ست که به‌ تو هویت بدهد. و من در کنار هیچ بی‌هویتم!

.

می‌خواهم برگردم.

شاید وقتی دیگر... راهی دیگر.


انتقال از بلاگ یاهو

تهران-Saturday February 9, 2008 - 09:00am