دَخمـہ

شاید ہـمہ‌ے این مکتوبات، خطا باشند.

دَخمـہ

شاید ہـمہ‌ے این مکتوبات، خطا باشند.

نیرویی است در جهان مثل نور

جان کنستانتین گفت: خدا مثل یک بچه است با یک مزرعه پر از مورچه! او برای هیچ کدام ما نقشه ای ندارد. من اما شک دارم درست گفته باشد. به گمانم بیشتر نیرویی غیر شخصی است که چیزهای بی پایانی برای کسانی ذخیره کرده است که شهامت جستجوی آن را دارند. گرچه این نیروی غیر شخصی لزومن نمی بایست که خدا باشد. شاید بشود به آن قصد گفت. یا حتا اقتدار هم می تواند باشد. هر چه هست چیزی نیست که انتخاب ش کنی یا تصمیم بگیری که کی یا کجا با آن رو به رو شوی. آن است که تو را انتخاب می کند و زمان را و مکان را.

پرده

مبهوت دنیای پیرامونم. مبهوت که نمی دانم می شود به‌ش گفت یا نه؟ اما چیزهایی را از یاد برده ام که پیشتر نمی توانستم فراموش کنم. گذشته ای نیست و به آینده ای که نمی دانم می آید یا نه نمی اندیشم. خواندن و نوشتن را نیز از یاد برده‌ام. می‌گویند:


همه چیزی

از پیش

روشن است و حساب شده

و پرده

در لحظه ی ِ معلوم

فرو خواهد افتاد

......؟؟؟