دَخمـہ

شاید ہـمہ‌ے این مکتوبات، خطا باشند.

دَخمـہ

شاید ہـمہ‌ے این مکتوبات، خطا باشند.

آن روزها...

آن روزها که رفتند، این‌گونه بود:

انگار باران می‌آمد،

و هیچ‌کس حتا ذره‌ای میل تَر شدن نداشت.

انگار برف می‌بارید،

و هیچ‌کس حتا ذره‌ای میل سپید شدن نداشت.

انگار باد می‌وزید،

و هیچ‌کس حتا ذره‌ای میل غبار زدایی نداشت.


شاید همه پاک و سپید و تَر یودند...


من اما این روزها که تنهاتر از همیشه‌ام، در حیاط کوچکی ایستاده‌ام،

چشم به راه باد و باران و برف!