من... هستی،
اعتراف می کنم که با خود و سرنوشتم از در آشتی درخواهم آمد و تسلیم خواهم
شد. و به عقاب می گویم که از تغذیه ی آگاهی خویش خوشحال و مغرور هستم.
من... هستی، به عقاب، به
نیروی نابود کننده نگاه می کنم و می دانم که در مقابلش شانسی نخواهم داشت.
من زندگی بی عیب و نقص را انتخاب می کنم و دیگران را (همه را) می بخشم و
ایمان دارم که عاقبت با تمام بی لیاقتی به خاطر این احساس، به آزادی خواهم
رسید.
. .
یک سالک هرگز در تنگنا قرار نمی گیرد. یک سالک به جز کمال هیچ چیز در دنیا ندارد و کمال تهدید پذیر نیست.
یک
سالک مبارز تنها یک چیز در ذهن دارد: آزادیش. مُردن و توسط عقاب بلعیده
شدن مبارزه طلبی نیست، برعکس، به پیشواز عقاب رفتن و آزاد گشتن نهایت
شجاعت است.انتقال از بلاگ یاهو
تهران-Friday November 21, 2008 - 01:00am